خیانت دوجانبه سلبریتی سیاسی به مردم ایران و آمریکا
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۱۱۰۸۷
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: رسانهها همواره برای برقراری ارتباط با مخاطب خود ار قواعد و بسترهای منطقی ارتباطی بهره میبرند اما گاهی این قواعد به شکلی برنامهریزی شده در خدمت ایجاد تصاویری خاص در ذهن مخاطب قرار میگیرند. بنابراین مرز فعالیت عمومی و طبیعی رسانهها با جنگ روانی آنان، گاهی مرزی بسیار باریک و نامرئی میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رسانههای فارسیزبان بیگانه سالهاست که با هدف قرار دادن مخاطب ایرانی، اهداف دولتهای متبوعه خود را سرلوحه ایجاد تصویر در ذهن این مخاطب خاص قرار دادهاند و برای این کار هم از فرمولهای پیچیده اما گاهی مشخص بهره میبرند.
در دومین مطلب از پرونده روششناسی رسانههای بیگانه به سراغ معصومه علینژاد معروف به مسیح علینژاد رفتیم تا ببینیم مهمترین روش فعالیت او در جنگ علیه ایران چیست.
* غوغاسالاری
مخاطب پیش از رسیدن به مرحله تکذیب یا تصدیق به سرعت متوجه چیزی نامأنوس و متفاوت در شکل فعالیت مسیح علینژاد میشود. روشی که تا پیش از او در کمتر خبرنگار داخلی یا خارجی تجربه کرده است. مخاطب او به سادگی در مییابد که علینژاد با ریتمی به مراتب تندتر از یک خبرنگار عادی است که برای جستوجو و پرورش سوژهاش، نیاز به چند روز تا چند ماه، تحقیق و تمرکز دارد.
به طور طبیعی میان افزایش سرعت تولید محتوا با کاهش کیفیت آن ارتباط مستقیم برقرار است. به این ترتیب، تولیدکننده محتوا برای آنکه بتواند به صورت مداوم پیش چشم و در ذهن مخاطب، روشن باقی بماند نیازمند روشهای دیگری برای جایگزینی به جای اصول حرفهای میشود. این، همان جایی است که غوغاسالاری به کار میآید.
در این روش، تولیدکننده محتوا، دو اصل خبرنگاری صحت و دقت را قربانی اصل سرعت میکند و به هر دستاویزی چنگ میزند تا در صدر توجه مخاطب باقی بماند. بر این اساس دیگر لازم نیست محتوای تولید شده حاوی تحلیل یا حتی دادهای جدید باشد بلکه فقط میتواند با بالا و پایین پریدن بر روی تصویر شخصی که نزد مخاطب هدف محترم است، تولید خبر یا به عبارت بهتر خبرتراشی کرد.
مسیح علینژاد، تکاملیافتهترین نوع از این گونه است که به زحمت میتوان نام خبرنگار بر آن گذاشت. عادت به استفاده از روش غوغاسالاری تا اندازهای در این سلبریتی حوزه خبر نهادینه شده که دیگر حتی ضرورتی نمیبیند که برای احترام به اندیشه مخاطب خود، او را با تحلیل یا داده یا گزارشی جدید مواجه کند.
* غافلگیری
علینژاد در اغلب مصاحبههای خود، مصاحبهشونده را غافلگیر کرده و در عمل انجامشده قرار میدهد. این در حالی است که هر خبرنگاری در ابتدای راه آموزش میبیند که باید مصاحبهشونده خود را در جریان قرار دهد که با او در حال مصاحبه است و از او اجازه بگیرد یا دستکم موافقت او را برای انجام مصاحبه و انتشار آن جلب کند.
علینژاد اما در نمونههای بسیاری ناگهان خود را جلوی یک مقام ایرانی که به خارج از کشور سفر کرده قرار میدهد و با سوالات مکرر و تحت فشار قرار دادن و عصبی کردن سوژه مصاحبه، زمام تسلط فکری را از او بگیرد تا واکنش عصبی ناشی از نگرانی یا خشم در او، در خروجی ویدئو برای مخاطب طور دیگری تصویرسازی شود.
او با مصاحبهشوندههایش تماس میگیرد و بدون آنکه قصد خود را برای مصاحبه و انتشار توضیح دهد، مستقیماً به سراغ موضوع رفته و با موضعی تهاجمی و کوبنده، مصاحبه شونده را در موقعیت ضعف روانی قرار میدهد تا حرف یا واکنشی را که مطلوب خودش است از او بگیرد.
او در این روش چنان خارج از دیسیپلین حرفهای عمل میکند که میتواند حتی با مراجعه بیموقع به دفتر حافظ منافع ایران، از طریق آیفون با کسی گفتوگو بگیرد که احتمالاً حتی یک مقام رسمی پاسخگو هم به حساب نمیآید اما علینژاد با هیاهویی شبیه آنچه که در «شرخر» ها برای نقد کردن یک چک پاس نشده میبینیم، تلاش میکند تا چک اهداف خود را در یک گفتوگوی بیارزش از نگاه خبری، نقد کند.
او به خوبی دریافته است که با غافلگیر کردن مصاحبهشونده میتواند او را به لحاظ روانی در موضع ضعف قرار دهد تا مخاطب، این ضعف را به حساب نداشتن پاسخ برای سوالات بگذارد. غافل از اینکه این فرمول اساساً در ادبیات حرفه خبرنگاری از اساس مردود است.
* معامله کثیف
هرچند که علینژاد طبق نوشته ویکیپدیای انگلیسی به صورت رسمی، کارمند سرویس فارسی «صدای آمریکا»، خبرنگار رادیوفردا و همکار شبکه منوتو و ایرانوایر به حساب میآید اما روشن است که بخشهای اصلی تولیدمحتوای شخصی او، اول در صفحه اینستاگرام و بعد در توئیترش انجام میشود.
هرچند عنوان کارمندی در رسانههای رسمی دولت آمریکا، به اندازه کافی گویای سوگیری محتوایی شخص مذکور است اما با توجه به هزینه بالایی که از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی به جیب مسیح علینژاد سرازیر میشود، تولید محتوای او در این شبکهها برای کارفرمایش کفایت نمیکند.
به گزارش پایگاه اینترسپت در سال ۲۰۲۰، علینژاد تنها در سال ۲۰۱۵ طبق اسناد منتشرشده در آمریکا از دولت ایالات متحده دستکم ۳۰۵ هزار دلار پول دریافت کرده است. رقمی که در سالهای بعد رشد بیشتری داشته است. همین ارقام نشان میدهد چرا علینژاد صفحات شخصیاش در شبکههای اجتماعی را هم به شکلی به مراتب مستقیمتر، تهاجمیتر و غیرحرفهایتر در خدمت اهداف کارفرمای آمریکایی قرار داده است.
با تمام اینها به نظر میرسد روش کینهتوزانه و پر از خشم او که با هیچ اصلی در حرفه خبرنگاری قابل تطبیق نیست، روز به روز نزد مخاطب عام هم بیشتر رنگ میبازد. برخی حواشی از تلاش علینژاد برای اجیر کردن افرادی در داخل ایران برای جنجالسازی در خیابان در مسائلی نظیر حجاب، این مسئله را تأیید میکند که مخاطب ایرانی به طور طبیعی به فریفته شدن به چنین روشهای صریح، بلاهتآمیز و کینهتوزانهای میل ندارد و آنها را باور نخواهد کرد.
* خیانت دوجانبه
از همین جاست که به نظر میرسد یکی از علل رادیکالتر شدن اقدامات علینژاد در صفحات شخصیاش در شبکههای اجتماعی به کاهش تأثیرگذاری او در افکار عمومی داخلی باشد. او برای پاسخ دادن به انتظارات کارفرمایانش در دولت آمریکا در قبال پولی که از جیب مردم ایالات متحده پرداخته میشود، باید کارنامه قابل دفاعتری در ایجاد تنش در فضای افکار عمومی ایران ارائه کند. اما این کارنامه به وضوح از بعد کمپین «چهارشنبههای سفید» رو به افول گذاشته و حتی در زمینه مسائل زنان و حجاب هم حرکتهای او مورد توجه قرار ندارند.
اینموضوع نه تنها از واکنش سرد افکار عمومی داخل ایران به اینحرکتهای غوغاسالارانه پیداست بلکه اعتراضهای گاهگاه شخص علینژاد به مقامات مسئول زن کشورهای اروپایی که در عرف دیپلماتیک با موازین و چارچوبهای جمهوری اسلامی به ایران سفر میکنند، نشان میدهد که جهتگیریهای رسانهای او حتی برای مقامات غربی هم مصرف داخلی ندارند و کسی به اقدامات او توجهی نمیکند.
روشن و البته رقتانگیز است که این سیر نزولی علینژاد در کسب موفقیت برای جلب توجه مخاطب چه ایرانی و چه غربی، او را به سمت رادیکالتر شدن سوق خواهد داد و او پس از اعتیاد به مخدر غوغاسالاری، روز به روز از اصول حرفهای و متانت یک خبرنگار، فاصله بیشتری خواهد گرفت و در سطح یک سلبریتی اینستاگرامی آن هم از نوع خشمگین و بداخلاق ظاهر خواهد شد.
روشهایی شبیه آنچه علینژاد به کار میگیرد، مصداق خیانت دوجانبه هستند. رسانههایی انباشته از فارسیزبانهای خائن به وطن که برای کشور مقصدی مثل آمریکا و بریتانیا هم آورده چندانی دستوپا نمیکنند اما صاحبان این رسانهها و برنامهریزان آنها به این علت که شناخت مستقیم و نزدیک به واقعتری از وضعیت افکار عمومی در ایران ندارند، به هر ابزار ممکن چنگ میزنند.
* منوتو و علینژاد، هویج و چماق
با تمام اینها، فرمولهای رسانهای علینژاد را باید قطعهای از پازل فرمولهای جنگ روانی در رسانههای زنجیرهای فارسیزبان وابسته به غرب به رهبری آمریکا دانست. رسانههای غربی مثل BBCفارسی تا پیش از سبک شبکه «منوتو»، سبک خبری را پیگیری میکردند. اما با رشد صنعت سرگرمی و اوجگیری فرایند جهانی شدن آن خصوصاً در یک دهه اخیر، رویکرد جنگ روانی از بستر خبری به بستر سرگرمی تغییر کرد تا شبکه منوتو، مهمترین محل بروز ظهور این راهبرد باشد.
هرچند تاکنون نام حامیان مالی این شبکه به صورت رسمی اعلام نشده اما سوگیری آشکار منوتو به سمت خاندان سلطنت پهلوی و تکمیل پازل سیاسی آمریکا و اسرائیل به قدر کافی گویای راهبردهای مکمل این رسانههاست. به علاوه که این رسانه مستقر در لندن، علی القاعده باید ارتباط معناداری هم با رسانههای فارسیزبان انگلیسی داشته باشد.
کنار هم قرار دادن قطعه منوتو که بیشتر با قالبهای سرگرمی و طنز سروکار دارد با قطعهای نظیر مسیح علینژاد، سیاست هویج و چماق را در حوزه رسانه، به یاد میآورد. سرگرمیسازی در کنار خشونت آشکار و برانگیختن مخاطب برای اقدامات خشونتبار علیه سایرین که دو راهبرد اصلی شبکههای غربی را تشریح میکند و شاید بتوان از دو راهبرد سرگرمیسازی در منوتو در کنار رویکرد تهاجمی علینژاد و رویکرد خبری-تحلیلی در BBC به عنوان تفاوت دو سبک آمریکایی و انگلیسی در جنگ روانی علیه ملت ایران یاد کرد.
در مجموع اما بهرهگیری از انواع این راهبردها و تحت نفوذ گرفتن ذائقههای مختلف مخاطبان در ردههای نخبگانی تا مخاطب عام و تلاش برای برانگیختن آنها با هر ابزار ممکن، مرزهای موفقیت احتمالی این جنگ روانی را توسعه میدهد و مقابله به مثل در همه حوزههای ممکن را برای ایران ضروریتر میکند.
مخاطب ایران از هر تیپ فکری و طبقه اجتماعی که باشد در معرض این جنگ روانی قرار دارد. بنابراین رسانههای داخلی نیز باید به صورت هدفمند و برنامهریزیشده برای تمام تیپهای فکری و طبقات اجتماعی از مجاری دسترسی رسانهای که برای آنان سهولت دارد، اقدام به برقراری ارتباط و زمینه گفتوگو را ایجاد کنند. اما باید دید صاحبان رسانههای داخلی، تا چه اندازه نسبت به این تنوع مخاطب، شناخت یا دستکم التفات دارند و عامدانه به هر دلیل از آن تغافل نمیکنند.
کد خبر 5512291 فاطمه ترکاشوندمنبع: مهر
کلیدواژه: اسرائیل لندن ایالات متحده امریکا ایالات متحده دولت آمریکا ایران وایر تلویزیون منوتو بریتانیا مسیح علینژاد بی بی سی فارسی معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی تازه های نشر ترجمه انتشارات به نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بنیاد سعدی علوم انسانی سید محمود دعایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دفاع مقدس انتشارات سروش انتشارات سوره مهر فلسفه اسلامی مصاحبه شونده مسیح علینژاد افکار عمومی فارسی زبان جنگ روانی رسانه ها شبکه ها حرفه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۱۱۰۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خیزشی برای همبستگی با مردم غزه
این حرکت اعتراضی از همان زمانی که اسرائیل اقدام به بمباران گسترده غزه کرد شروع شده بود. گرچه در دو هفته اول تا حدودی فضای رسانهای به نفع اسرائیل بود، چون رسانههای غربی اینگونه القا میکردند که شروع کننده این نبرد حماس بوده و از همان ابتدای این نیروی نظامی فلسطینی به مراکز تجمع اسرائیلیها حمله کرده و حتی افراد غیرنظامی را کشته و برخی از آنان را به اسارت گرفته و حتی نوزادان را به قتل رسانده است.
اما به تدریج که حملات اسرائیل گسترده شده و زیرساخت ها، خانههای مسکونی، مراکز بهداشتی و درمانی و اماکن مذهبی را مورد هدف موشکهای خود قرار داد فضای رسانهای تا حدودی تغییر پیدا کرده و کم کم جنبش اعتراضی در دانشگاههای اروپا و آمریکا شکل گرفت.
حرکات اولیه اعتراضی در ابتدا در سطح خیابان ها، جلوی کاخ سفید و کنگره آمریکا و معابر عمومی و پلهای معروف برگزار میشد، اما از چندی پیش تجمعات در دانشگاهها برپا شد.
این روند ادامه داشت تا اینکه براساس تصمیم رئیس دانشگاه کلمبیا در نیویورک از نیروی پلیس برای برخورد با تجمعات درخواست کمک شد. این خواسته به مثابه بنزینی بود که روی آتش ریخته شد، چون اقدام پلیس در همان وهله اول خشونت بار بود و در جریان این برخورد عدهای دستگیر شدند و همین مساله باعث شده که بقیه دانشگاههای آمریکا هم به این جنبش اعتراضی بپیوندند.
دانشجویان معترض از یکسو خواهان توقف جنگ در غزه و قطع همکاریهای مالی و دانشگاه با اسرائیل بودند و در کنار آن بحث حفاظت و حراست از آزادی بیان در محافل دانشگاهی را مطرح میکردند.
در شرایط کنونی این جنبش دانشجویی در آمریکا فراگیر شده و بسیاری از دانشگاههای آمریکا به این جریان پیوستند. بویژه اینکه مهمترین دانشگاههای ایالات متحده مثل کلمبیا، ام آی تی، استنفورد و برکلی صدای اعتراض خود را بلند کردند و پلیس هم در اکثر موارد به صورت خشونت بار با دانشجویان و استادان برخورد کرده است.
مشابه چنین اتفاقی در بین دانشگاههای اروپایی هم رخ داد و به عنوان نمونه میتوان به دانشگاه سوربن در پاریس و دانشکده علوم سیاسی فرانسه اشاره کرد.
با توجه اینکه بعد از جنگ ویتنام و جنبش ضد جنگی که در دانشگاههای آمریکا در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی در دانشگاههای ایالات متحده براه افتاد و در همان زمان هم این حرکت دانشجویی بشدت از سوی پلیس برخورد شد و تاکنون که بیش از ۵۰ سال از این ماجرا میگذرد شکل گیری تجمعات و اعتراضات دانشجویی در آمریکا با این حجم از گستردگی تجمعات در دانشگاهها مواجه نبودیم میتوان پیشبینی کرد که در روزهای آینده حجم تجمعات اعتراضی در سطح دانشگاههای اروپا و آمریکا گستردهتر شود.